سوال یک طلبه ساده از حضرت آقا
از مسائل حوزه، خلأهای فکری حوزه است. من نمیدانم
الان در طرح این تفسیرها یا عقاید یا بحثهای سیاسی - همینهایی که الان در مجلهی
حوزه هست - آیا شما با آماری به این نتیجه میرسید که الان در حوزه به این مباحث
نیاز هست یا نه؛ یعنی طلبه برای منبر خودش، برای قرار گرفتن در جایگاه سیاسی لازم
خودش، حتّی برای اندرون خودش، به این مطالب احتیاج دارد یا نه.
یک روز هست که ما مثلاً
باید اثبات توحید و اثبات صانع بکنیم؛ یک روز هم هست که ما بایستی مثلاً دربارهی
مسألهی عدم وابستگی سیاسی بحث کنیم؛ این هم الان یک مسألهی طلبهی حوزه است؛ این
جزو مسائل حوزه است؛ این را شما در شمار مسائل بیرون از حوزه جستجو نکنید. اگر آن
مجموعهیی که غم مسائل طلبهها و سرنوشت حوزه را میخورد، نتواند طلبهیی را که
الان در حوزه زندگی میکند و نهالی است برای اینکه یک روز درخت تناوری بشود، با
ایمان خودش حفظ بکند، خیلی خسارت است.
گاهی اوقات ممکن است طلبه
فکر کند که مثلاً این جنجال و این شکنجهی تمامنشدنییی که ما در مجادلهی با
دولتهای بزرگ داریم، واقعاً چه لزومی دارد. اگر این سؤال برای طلبه پیدا شد، آیا
شما جوابی برای آن فراهم میکنید، یا نمیکنید؟ آیا ما موظف هستیم جوابی فراهم کنیم،
یا موظف نیستیم؟
من در اواخر دوران ریاست
جمهوری یک سفر به قم آمدم؛ که شاید آخرین سفر، یا یکی از آخرین سفرهای من به قم
بود. در آن دیدار، یک جلسهی پاسخ به سؤالات گذاشتم. ایدهی این قضیه از اینجا هم
شروع شد که من در اواخر دوران جنگ به اهواز رفته بودم؛ در آنجا یک طلبهی خیلی
معمولی به من رسید و گفت شما به دانشگاه میروید، پاسخ به سؤالات میگذارید؛ مگر
حوزهی به این عظمت، از یک دانشگاه کمتر است!؟ دیدم راست میگوید. این نکته در ذهنم
بود و در وقتی که ممکن شد، این کار را کردم و به قم رفتم. در آنجا طلبهها هم
زیاد آمدند و از من سؤالاتی کردند؛ من دیدم عجب مسائلی در حوزه مطرح است؛ یعنی
واقعاً آدم تا برخورد نکند، نمیفهمد. ما مقاله مینویسیم، کتاب مینویسیم؛ اما آیا
این چیزی که ما مینویسیم، خلأ لحظهها را پُر میکند؟
۱۳۷۰/۱۱/۲۸
بیانات در دیدار مسئولان مجلهی حوزه